نگاهی بر فرهنگ عامیانه هزارگی
نگاهی بر فرهنگ عامیانه هزارگی
به قلم رضا فرزاد
دانشجوی رشته جامعه شناسی
جهان معاصر جهانی تمایزات فرهنگی و کثرت ارزشها است و این تمایزات و کثرتها زمینه را برای تعامل و مراودات فرهنگی ملیتهای مختلف فراهم کرده و موجب استمرار و پویای آن ها گردیده است. در جهان جدید فرهنگها و ارزشهای واحد، فراگیر و جهان شمول رخت بربسته و پاسخ گوی نیازهای جامعه نمی باشد.
فرهنگ عامیانه هزارگی نیز نقش عمده و تأثیرگذار در روابط فرهنگی میان ملیتها دارد. این فرهنگ به مثابه خلیج طولانی و پرتنگه میماند که از یک سو سیما و آراستگی خاص خود را داشته و از سوی دیگر پیوسته به دریا و آبهای آزاد است که از طریق آن میتوان در قلب سایر ملتها رسوخ کرد و فرهنگ های شان را فهم و تفسیرکرد. به همین لحاظ در چند دههی اخیر شور و اشتیاق خاص از جانب محققان، قوم نگاران و فعالین فرهنگی به سوی شناخت، فهم و روایت فرهنگ عامیانه هزارگی به چشم میخورد و گام های عملی چندی درین راستا برداشته شده اند؛ اما با آنهم این کار برای رسیدن به ثریا و شناخت واقعی فرهنگ عامیانه بسنده و کافی نیست. دستاوردهای موجود نباید ما را از ترازهای آرمانی و مطلوب و رسیدن به دانش تحقیقی و واقعی غافل کند. به بیان دیگر هنوز ما فانوسی را نهساخته ایم که پرتو افگنی نماید و گنجینه های نهفته درین خلیج را نمایان سازد. دستاوردهای ما باید بیشتر ازین باشد به قول جبران خلیل جبران«آنچه در دل داریم بیش از چیزی است که بر زبان میآوریم و اشتیاق ما بیش از آن چیزی است که بدست آوردهایم». زیرا فرهنگ عامیانه هزارگی نیاز مبرم به تحقیقات و مطالعات میدانی، پیوسته و دوامدار دارد. با لایه لایه کردن و رفتن به ژرفای آن، فهم و شناخت واقعی ممکن است.
افزون بر اهمیت مذبور، فرهنگ عامیانه و شناخت آن نقش ارزندهی درحل مسائل بنیادین جامعه دارد و خاستگاه دانش بومی میباشد. به احتمال قوی همین کم و کاستی های ما از شناخت فرهنگ عامیانه و بومزاد است که زمینه را برای تشدید مسائل عمده اجتماعی نظیر فقر، نابرابری، جنگ، نا امنی، بیکاری، بیماریهای مزمن و واگیر، افراطیت و دگم اندیشی در جامعه فراهم کرده است. زیرا گاهی از اوقات دانش غیر بومی وکاپی نسخه های بیگانه، نه تنها مداوی زخمها و دردهای یک جامعه نه گردیده بلکه بیش از پیش به عمق آن میافزاید.
فرهنگ عامیانه هزاره گی شامل بازی های محلی، افسانه ها، ضرب المثل ها، ترانه ها و... می باشد که درین جا به گونه بسیار گذرا آن را به معرفی می گیریم:
الف)بازیهای محلی
بازیهای محلی در زمره بٌنمایه های اصلی فرهنگ عامیانه هزارستان به شمار میرود که با حیات فرهنگی کهن و بومزاد این مردم در هم تنیده است. گرگ و بره، کتاربازی، کمپرک بازی، شیغی، چوب زرک(لوری بازی)، تنگ خورجی، کبک جنگی، کشتی گیری، لنگی دوزخ، آتش الغو و شیربٌز؛ از جمله بازی های مشهور و مروج در هزارستان میباشد.
بازی های محلی نقش برجسته در تولید و باز تولید حیات اجتماعی دارد. این بازیها به عنوان ابزارکنش ارتباطی اجتماعی زمینهی جامعه پذیری افراد را مهیا ساخته و روحیه یاریگری، انسجام و تعاون را در میان افراد جامعه تقویت مینماید؛ بازی«گرگ و بره» مثال عینی این ادعا میباشد. این بازی حداقل توسط شش نفر اجرا میشود؛ بازی به گونه است که بازیگران یکی از اعضای شان را به عنوان گرگ و دیگری را به عنوان بره تعیین می نمایند و متباقی دست به دست هم داده و حلقهی را به نام«گاش» میسازد. بازی با دنبال کردن بره توسط گرگ آغاز گردیده و بره پس از جست و خیزهای پی در پی، برای یافتن مکان امن و عاری از خطر گرگ در میان حلقه(گاش) پناه می برند. گرگ نیز به سادگی از طعمه نمی گذرد، لحظه به لحظه اطراف حلقه را دور می زند و راههای متفاوت برای رسیدن به بره را امتحان مینماید، هر زمانی که این تلاش گرگ مثمر ثمر واقع گردید و بره را گرفت، بازی پایان مییابد. نتایج این بازی قرار ذیل اند:
- از آنجاییکه بازی «گرگ و بره» قواعد خاص دارد و افراد در آن نقش معین را به عهده میگیرند. این خود تأثیر عمدهی بر جامعه پذیری افراد گذاشته و آنها را وادار میسازد تا در زندگی اجتماعی رسالت و مسؤلیت داشته باشد.
- این بازی روحیه تعاون و یاریگری را شکوفا میسازد، حلقهی که از اتحاد دستها اعضای تیم درین بازی ساخته شده می شوند؛ درس وحدت، انسجام و هماهنگی را میآموزاند.
- بازی «گرگ و بره» به خصوص تلاش های گرگ برای گرفتن بره در این بازی، بیانگر این امر است که تلاش لازمه زندگی و یگانه راه رسیدن به هدف میباشد.
- بازی گرگ بره و سایر بازی های محلی افزون بر اینکه نقش عمده در تولید حیات اجتماعی دارد؛ پیوند نزدیک با حیات فردی هم دارد و مایه سلامتی کالبد و روح افراد جامعه میگردد. فرد درین بازی ها استعداد و توانایی های بالقوه خویش را به بالفعل تبدیل نموده و جایگاه خود را در جامعه تعیین میکند.
- خلاصه اینکه ازین بازی بر میآید که برگ برنده در دستان کسانی اند علاوه بر روحیه یاریگری و تعاون، از جسارت تلاش و خلاقیت فکری برخوردار باشد.
ب) ترانه ها
ترانهها و ابیات هزارگی آراسته و پیراسته با عمق احساسات، ایده ها و آرزوهای انسانی می باشد. در این ترانه ها گونههای از صداقت، عشق و وفاداری به چشم می خورد. ترانههای هزارگی گاهی از اوقات به وصف معشوق پرداخته و چنین زمزمه میشود:
عجب چشم سیاه ناز داری/عجب مژگان تیرانداز داری
تو از فـاکولتـــه ناز و نزاکت/ شهـــادت نامهی ممتاز داری
برای تو زولانه زنجیر شونوم ما/ برای تو بَندی خـدیر شونوم ما
امو عهــد که با تو بسته بودم/ از قَول خُو تیرشونوم کافر شونوم ما
اما گاهی خواننده گان آن از شرایط زمانه و از جدایی ها لب به شکوه می گشاید!
گل صد برگ تابستانم ای یار/ فرار از ملک مالستانم ای یار
همان روز که گشتم از وطن دور/ به ولا من پریشان حالم ای یار
ب) افسانه ها
افسانه ها و داستان های هزارگی در واقع جلوه های از عواطف، احساسات، باورها، ارزش ها و نگرش های مردم هزارستان می باشد؛ از دوران بسیارقدیم مردم هزاره در اوقات فراغت شان دورهم آمده و افسانه های زیبا و شیرین را نقل می کردند. نقل افسانه ها از یک جانب باعث سرگرمی و ساعت تیری گردیده و از جانب دیگر زمینهی همدلی و محبت فراهم می ساخت. افسانه های رایج مشحون از عشق، شور و هیجان بوده که نمونه های آن را می توان در افسانههای خواجه سوداگر، زن چوپان، افسانه گل زیور و... یافت.
د) ضرب المثلها
مردم هزاره ها از دیرباز جهت تزیین و مصداق بهتر سخنان شان ضرب المثل های را به کار میبردند که در آن معانی دقیق و رازهای عمیق نهفته بود. ضرب المثلهای رایج هم حاکی پستیها و زشتیها دوران بوده و هم محمل پیام و زبان گویای این مردم میباشد؛ به طور نمونه ضرب المثل«دَ قول که کس نبود بُزخود خوره کریم خان نام مونه!» گویا این امر است که اگر نخبه گان عملی، اشخاص متخصص و ورزیده در یک جامعه نباشد، درین صورت سرنوشت آن جامعه به دست افراد نالایق و بی قابلیتی قرارگرفته که تبعات جزء به تباهی کشاندن جامعه در پی نخواهد داشت؛ یا ضرب المثل«اَزره روزی از سنگ پیدا مونه» گویای تلاش و زحمت هزارهها میباشد و نوعی از مقاومت و ایستادگی آنان را در برابر جبر زمان نشان می دهد. روزی از سنگ پیداکردن بدین معنا است که این مردم هرچند مورد تحریمهای اقتصادی قراربگیرد و مساعدت مالی به آنان نه رسد؛ ولی با آنهم توانایی برآورده کردن نیازهای اولیه خویش را داشته و تسلیم جبر اقتصادی نمیشود.
بدین سیاق عدهی از ضرب المثلها نتایج و تبعات هرکاری را متوجه بزرگان ساخته و آنها را در برابر سرنوشت جامعه و ملت شان مسؤل و پاسخ گو میدانند؛ نظیر ضرب المثل« خانه پُر خاتو نام بد سرپیر خاتو» این مفهوم را میرساند که هرکار و فعل ناشایسته را افراد توده در جامعه انجام دهد، نتیجه و برایند آن به رهبران وبزرگان آن جامعه برچسب خورده و نزد مردم مقصر پنداشته میشوند.
نکته آخر
پس در میان این همه سیاست های استعماری فرهنگی و هویت زدایی که از جانب حلقات خاص به گونه سیستماتیک دنبال میشوند، فرهنگ نگاری زیباترین مسیر و ساده ترین شیوه مبارزه میباشد. شایسته و بایسته است که در زنجیرهی بی پایان فرهنگ نگاری، همه ما یک حلقه باشیم اگر بخش اززنجیرها را شکست، فوراً حلقهی دیگری بیافزاییم. هرگاه عمل کرد ما چنینن باشد مسیرمان سبز و بقای مان باقی خواهد بود.