جستاری درگونه اجتماعی معتاد

      معتاد گونه اجتماعی است که درین جا خواستم با اتکا به الگوی نظری اندیشمند آلمانی زیمل، جستاری درمورد آن داشته باشم تا شناخت از کارکردهای این گونه اجتماعی میسر گردد.

       معتاد به فرد« گفته می شود که حداقل مصرف یک نوع ازمواد مخدر جزء عادات و عملکرد روزانه اش شده باشد» و یا «معتاد فردی است که مواد مخدر زندگی اش را کنترل می کند»[1]. معتاد در صورت به عنوان گونه اجتماعی مطرح می شود که در درون یک گروه اجتماعی قرار بگیرند«گروه اجتماعی عبارت از افراد است که با یکدیگر به طور منظم کنش متقابل دارند. این کنش متقابل منظم معمولاً اعضای گروه را به عنوان واحدی مشخص با یک هویت اجتماعی کلی به همدیگر پیوند میدهد. اعضای گروه شکل های رفتارهای معینی را ازیکدیگر انتظار دارند که از دیگران مورد انتظار نیست»( گیدنز،1390، 313). طبق این تعریف معتاد به عنوان عضویک گروه اجتماعی است، که دارای کنش متقابل  بوده و هر کنش متقابل کارکردی در جامعه دارند، بنا برین معتاد نیز دارای کار کرد می باشد که مهمترین کار کردهای آن قرار ذیل است:

الف) تشدید نابرابری اجتماعی: این گونه اجتماعی علاوه بر نیازهای نخستین به مواد مخدر ضرورت دارد وجهت تأمین چنین نیازهایش با سایر افراد جامعه ارتباط بر قرارکرده و به کنش اجتماعی می پردازد. معمولاً در هرجامعه افرادی با معتادان داد و ستد دارند که در صدد کسب سود و تأمین منافع شخصی شان می باشد. این افراد جهت کسب سود و انباشت سرمایه دست به تجارت، خرید و فروش مواد مخدر می زند. در تجارت و معاملات مواد مخدر به تعبیر مارکس«ارزش مبادله» بیشتر از«ارزش مصرف» می باشد و افراد با هزینه کم مواد مخدر را تهیه و به قیمت بالا به معتاد می فروشدکه این خود تمهیدات انباشت سرمایه را برای فروشندگان و تاجران مواد مخدر مهیا می سازند، به طور مثال درافغانستان آمارها نشان میدهد حدود سه ملیون نفر از شهروندان  این کشور معتادان است[2] و درآمد سالانه‌ مواد مخدر درین کشور نزدیک به 70 میلیارد دلار می رسد، این رقم فزاینده است که سود ناشی از تجارت و قاچاق آن به جیب  سرمایه داران می روند.

     ازآن جاییکه تجارت و قاچاق مواد مخدر درقاطبه کشورها غیر قانونی میباشد، بیشتر افراد سرمایه دارچنین معاملات را انجام می دهند، زیرا بسیاری ازسرمایه داران از قدرت  و نفوذ اجتماعی برخوردار بوده و حکومت مانع کار شان شده نمی تواند، بنابرین سود ناشی از خرید و فروش مواد مخدر مربوط طبقات بالای اجتماعی میگردد و افراد طبقات پایین اجتماعی از آن محروم می ماند پس درین جاست که گراف نابرابری اجتماعی صعود می یابد.

  ب) فقر: معتاد برای تهیه مواد مخدر به طور مستمر وهمه روزه پول زیادی را به مصرف می رساند به طور مثال در افغانستان هر معتاد روزانه به طور متوسط به ارزش سه دالرآمریکایی مواد مصرف می نماید[3] و هرگاه تعداد معتادان را سه ملیون نفر درنظر بگیریم پس مصرف روزانه کل معتادان به سه ملیون دالر آمریکای میرسد، این رقم فزاینده است که معتادان با درآمد اندک و حتا بسیاری شان هیچ درآمد ندارد میزان فقر را در جامعه بالا می برند.

ج) بی هنجاری اجتماعی: چنانچه ذکر گردید که معتاد تمهیدات افزایش نابرابری و فقر را درجامعه فراهم نموده و باعث آشفته گی وبحرانی شدن اوضاع می شود، از جانبی معتاد دارای کنش های پرخاشگرانه وکجروانه میباشد و برای بر آوردن نیازهایش ممکن با گروه ها و باندهای تبهکار پیوسته و دست به اعمال بزهکارانه مانند قتل، تجاوز، دزدی، قاچاق و غیره بزند که تداوم چنین اعمال بزهکارانه وآشفته گی اجتماعی باعث ظهور بی هنجاری در جامعه می گردد.

        پس بطور خلاصه باید گفت که معتاد به عنوان گونه اجتماعی دارای کارکرد های عمده و اساسی بوده که باعث افزایش فقر و نابرابری اجتماعی می گردد وتداوم این وضعیت به ظهور بی هنجاری در جامعه یاری می رساند.

منابع و مآخذ

  1. 1.    گیدنز، آنتونی(1390). جامعه شناسی(ترجمه: منوچهرصبوری)، نشر نی.
  2. 2.    http://ariananews.af
  3. 3.    http://www.dw.com
  4. 4.    http://www.nairan.org

 

 



[1] http://www.nairan.org

[2] http://www.dw.com

[3] http://ariananews.af