بازخوانی از سیاست گذاری های دولت انقلابی بر حاشیه نشینی شهری

بازخوانی از سیاست گذاری های دولت انقلابی بر حاشیه نشینی شهری

 رضا فرزاد دانشجوی جامعه شناسی

      حاشیه نشینی یکی از مسائل عمده در ایران است و این پدیده اجتماعی دست کم از دهه 1340 به بعد رشد چشم گیر داشته است. این نوشتار در حد یک کارنوشت کلاسی در پی فهم و بازخوانی سیاست های دولت انقلابی بر حاشیه نشینی می باشد و به دنبال پاسخ به این سوالات هستند که چه سیاست گذاری های در زمینه حاشیه نشینی شهری انجام شده است؟ و این سیاست گذاری های چه تأثیرات داشته اند؟  این نوشتار از آن جهت حایز اهمیت است که ذریعه بازخوانی و واکاوی مجدد می توان به رمز و راز این معما پی برد که با وجود سیاست گذاری ها و تدابیر اتخاذ شده از جانب دولت، محلات زاغه نشین، آلونک های شهری و سکونت گاه های غیر رسمی بیش از پیش گسترده شده است. از سوی دیگر در بسیاری از کشورهای در حال توسعه که ایران نیز در زمره آن به شمار می رود یک نوع تقابل دوگانه میان حاشیه نشینان و دولت به چشم می خورد و درک این گونه از تقابل ها نیز به اهمیت موضوع مذبور می افزایند.

سیاست های دوگانه دولت انقلابی در برابر حاشیه نشینی

      دریک نگاه اجمالی باید گفت دولت جمهوری اسلامی ایران از آغاز انقلاب تا اکنون سیاست دوگانه و سرشار از ابهام و تناقض نسبت به حاشیه نشینان اختیار نمودند. پس از پیروزی انقلاب شعارهای« انقلاب مستضعفین» و « انقلاب پامال شده ها» در هم جای ایران طنین انداخته بود و خمینی چند روز بعد ازین پیروزی گفت«« در کشور هیچ کس نباید بدون سرپناه باقی بماند و برای فقرا آب و برق مجانی تأمین شود»(بیات، بیتا، 10). به نظر می رسد این سیاست حمایتی دولت انقلابی برخاسته ازین امر بود که حاشیه نشینان، توده ها و تهیدستان نقش تعیین کننده در مشروعیت بخشی و استحکام پایگاه مردمی نظام نوپا داشت و منافع سیاسی شان ایجاب می نمود تا از آنان حمایت نمایند؛ چنانچه آصف بیات(1396، 87) در کتاب سیاست های خیابانی چنین می نگارد« روحانیون، غالباً بعد از انقلاب بود که توجه شان به مستضعفین یا طبقات فرودست جلب شد. آنان به این دلیل چنین کردند که اولاً، طبقات فرودست را پایگاه اجتماعی محکمی برای رژیم نوپایای اسلامی می دیدند، ثانیاً، رادیکالیسم طبقه فرودست پس از انقلاب، روحانیون را وادار کرد که زبان رادیکالی را اتخاذ کنند. ثالثاً، تاکید روحانیون روی مستضعفین می توانست چپ ها را خلع سلاح نماید».

       حاشیه نشینان بنابر مشکلات بی مسکنی و بد مسکنی که محلات شان فاقد استانداردها، خدمات و زیر ساخت های شهری(مسکن، زیرساخت ها و معابر، خدمات شهری مانند آب و فاضلاب و تلفن، سرانه فضای سبز، حمل و نقل شهری، سبک و کیفیت زندگی) بود(شاه حسینی، 1395) از دولت انتظار داشت تا با توزیع مجدد امکانات( زمین، سرپناه، آب لوله کشی و برق)، فرصت ها(شرایط کسب و کار مطلوب، موقعیت مکانی مطلوب و جایگاه اجتماعی) و دیگر شانس های زندگی که برای بقا و حداقل استاندارد تداوم حیات لازم اند(بیات، 1396)، زمینه برای بهبود وضع زندگی شان فراهم سازند. به همین جهت از دولت حمایت کردند. اما از آنجاییکه دولت از یک سو نتوانست به این خواست ها پاسخ دهند و از سوی دیگر محلات حاشیه نشین دارای مساکن با تراکم بسیار بالا، با مصالح غیر استانداراد و بی دوام، شریان های تنگ و باریک، حداقل خدمات شهری، امکانات و فضاهای مورد نیاز به ساکنان مهاجر(عموماً روستا- شهری) محیط آلوده و غیر بهداشتی با مشاغل غیر رسمی غیر متنوع بوده و همچنان بستر آماده برای ارتکاب جرم انواع جرایم و آسیب ها محسوب می گردید(نقدی، 1395)، دولت دست به تخریب برخی از محلات و زیست گاه های آنان زدند که با موج از اعتراضات مواجه شد که نمونه آن اعتراضات اوایل دهه هفتاد می باشد« در فاصله ی مرداد 70 تا مرداد 73، 6 شورش مهم در شهرهای تهران، شیراز، اراک، مشهد، قزوین و تبریز رخ داد. علاوه براینکه به تناوب برخوردهای کوچکتری در بسیاری از مراکز دیگر شهرها نیز به وقوع پیوست. بسیاری ازین اعتراضات مرتبط با حاشیه نشینان شهری بود که نگران تخریب محلاتشان بوده اند؛ اتفاقی که در تهران، شیراز، اراک، مشهد و خرم آباد رخ داد»( بیات، بیتا). این موارد و موارد که در آینده ذیل طرح ها و سیاست های حمایتی از حاشیه نشینان به بررسی گرفته می شوند به خوبی پرده از نقاب سیاست دوگانه دولت انقلابی بر میدارد.

طرح ها و سیاست های حمایتی

الف) طرح های آماده سازی

     شعارهای رهبران انقلابی باعث رشد فزاینده متقاضیان مسکن گردید، حاشیه نشینان نیز انتظار داشت تا محلات مسکونی شان به رسمیت شناخته شوند و از حداقل امکانات شهری نظیر دسترسی به آب های آشامیدنی صحی و برق برخوردار گردند. دولت به منظور حل این چالش ها و پیش گیری از توسعه حاشیه نشینی طرح های آماده سازی را در معرض اجرا قرار دادند طبق این طرح ها« دولت زمین های مصادره شده و دولتی را که در حاشیه شهرها و خارج از محدوده قانونی طرح های شهری قرار داشت، پس از تهیه نقشه های تفکیکی، از طریق سازمان زمین شهری در اختیار متقاضیان قرار می داد تا براساس ضوابط تدوین شده اقدام به احداث مسکن کنند( شاه حسینی به نقل از رهنمایی و شاه حسینی، 1392، 76). به عنوان مثال دفتر خانه سازی برای مسکن که در راس آن حسن کروبی قرار داشت و بنیاد خانه سازی آیت الله خسرو شاهی برای مصادره زمین ها و خانه ها به تهیدستان گماشته شدند، کروبی « در طول دوسال 200 میلیون ریال به بی خانمان ها و افراد دارای مشاغل کوچک وام داد. با فراخوان بنیاد خانه سازی بیش از 800000 نفر فقط درسال 1359 تقاضای دریافت زمین و خانه به آن نهاد ارسال کردند. براساس ادعای این بنیاد حدود 100000 قطعه زمین و 2500 خانه که عمدتا در مناطق شهری بوده به چنین افرادی واگذار شده است»( بیات، بیتا، 10). این طرح های آماده سازی به ویژه مصادره خانه ها در اندک ترین زمان جدیدی ترین بحران برای دولت گردید و حکومت را در سر یک دو راهی قرار داد از یک جانب نمی خواست مشروعیت شان را به مثابه حامی مستضعفان از دست دهند و از سوی دیگر نگران ظهور بی نظمی و هرج و مرج بودند چون صاحبان خانه های تصرف شده خواستار استراد املاک قانونی شان بودند. دولت برای رفع این چالش تاکتیک های جدید را در پیش گرفت که این تاکتیک ها شامل هشدار های کلامی شدید، استفاده از احکام اسلامی، ایجاد اختلاف، قطع آب و برق، دستگیر و حملات مسلحانه در محلات متصرفه بود(بیات، 1396). خلاصه اینکه طرح آماده سازی به عنوان یک راهکار مؤثر و پایدار و نبود بلکه موجب خلق بحران های جدید شد و بدین جهت تأثیرات چندان در بهبود زندگی حاشیه نشینان و بی خانمان ها نداشتند.

ب) برنامه ریزی های ملی و ایجاد شهرک های جدید

همچنان دولت برای حل بحران حاشیه نشینان و بهبود وضعیت زندگی تهیدستان سیاست ارتقای کیفیت سکونتگاه را از طریق ایجاد شهرک های جدید در دستور کار خویش قرار داد که عرضه مسکن متناسب با تقاضای خانوارهای کم در آمد هدف راهبردی آن را شکل میداد. تصویب قانون تشویق احداث و عرضه واحدهای مسکونی استیجاری،  ساخت واحدهای مسکونی اجاره به شرط تملیک، تشویق و مشارکت دادن بخش خصوصی و غیردولتی در ساخت مسکن استیجاری، ایجاد صندوق ها، اعطای وام و یارانه برای متقاضیان و سازندگان از جمله مهم ترین گام های است که دولت درین زمینه برداشته اند(شاه حسینی، 1392).

     طرح ایجاد شهرک های جدید که  بنابر پیشنهاد وزارت مسکن و شهرسازی در سال 1364 تصویب گردید و مطابق این طرح به منظور جلوگیری از حاشیه نشینی، جذب سریرزهای جمعیتی منطقه شهرها، ایجاد مسکن برای کارمندان دولتی، طبقه متوسط کم درآمد و تهیدستان می بایست دوازده شهر جدید در حومه های شهرک بزرگ چون تهران، اصفهان، مشهد، شیراز و تبریز احداث می گردید(شاه حسینی،1392). این طرح گسترده جنبه اجرائی را به خود گرفت ولی با آنهم بخاطر دوگانگی سیاست های عمومی ـ که از یک طرف در مصوبات بر سیاست های حمایتی و تشویقی در خود کفا بودن شهرک های تاکید می شد و از جانبی در عمل دولت از ارائه خدمات شهری، تسهیلات شهری و ایحاد تأسیسات زیربنای شهرهای جدید ابا ورزید و در ضمن از برخی توسعه های غیر رسمی نیز حمایت گردیدـ  و عدم هماهنگی میان سیاست های تقویت تعاونی ها و سیاست اعتباری تعداد زیادی از تهیدستان و حاشیه نشینان همچنان با مشکلات بی مسکنی و بدمسکنی مواجه بود. عدم موفقیت دولت درین طرح مهر تأیید بر این ادعای لیبرال ها  به ویژه جانف ترنر(John F. Turner) می گذارد که به زعم وی« مسکن را نمی توان توسط دولت یا شهرداری ها برای همه اقشار فراهم آورد، زیرا نیازها گوناگون است و اولویت هر خانوار با دیگری متفاوت بوده و بر آوردن نیاز همگان به نحوی مطلوب ممکن نیست. دولت ها فقط باید امکان مسکن خودساز را فراهم سازند و امکانات و خدماتی از قبیل راه، آب آشامیدنی، برق و سایر امکانات بهداشتی و آموزشی را در اختیار تهیدستان قرار دهند. این امر ممکن نمی شود مگر قبل از هر چیز مسکن خودساز و به تبع آن سکونتگاه های غیرمتعارف، قانونی تلقی شود و تمایل نادرست به تخریب آلونک ها از میان برود(پیران، 1373، 96-97).

ج) سیاست تمرکززدایی

    محور اصلی این سیاست را تمرکز زدایی فعالیت های فرهنگی و اقتصادی، انتقال این فعالیت ها از تهران به سایر استان ها و نقاط دور دست کشور، تفویض اختیار به مقامات استانی و شهر داری و تمرکز زدایی سیاسی و اداری ایجاد نهادهای تصمیم گیر و قانون گذار در استان ها و شهرها، تشکیل میدهد. به نظر می رسد اجرای این سیاست به ویژه تمرکز زدایی فعالیت های فرهنگی و اقتصادی تا اندازه موثر بوده اند ولی کافی نیست طوریکه شاه حسینی(1392، 89) درین زمینه می نگارد« اجرای این تدابیر در بعد از انقلاب به کاهش تمرکز فعالیت های صنعتی در تهران و همچنین بعضی از شهرهای بزرگ و توزیع فعالیت در سایر  استان ها منجر شد. هرچند که هنوز هم بیشترین فعالیت صنعتی در این شهرهاست و توزیع متعادلی در سطح کشور انجام نشده است».

د) ساماندهی و توانمند سازی

      این طرح با رویکرد شهری نگر به منظور ارتقای تدریجی محلات غیر رسمی یا حاشیه نشین تصویب گردیده است که بر بهسازی و اصلاحات شهری در چارچوب همکاری مشترک ایران و بانک جهانی تطبیق گردید که در چهار زمینه، بخش کالبدی، ارتقا بخشی توانمندی اجتماعی، توانمندی اقتصادی و ظرفیت سازی مدیریت شهری فعالیت می نماید.

      در بسیار از شهری عمدتاً بزرگ که دارای محلات حاشیه نشین و اسکان غیر رسمی می باشد از طرح شهرسازی" جامع تفصیلی» و « توانمند سازی» کار می گیرند که اولی مبتنی بر روش های سنتی و دومی براساس قواعد نوین شهرسازی جهانی انجام می شود. یکی از رویکردهای تاثیر گذار بر اجرایی شدن طرح های توانمند سازی، راهبرد توسعه شهری می باشد که نقش برجسته در حل مسئله اسکان غیر رسمی دارد، این رویکرد« بر پایه برنامه ریزی استراتژیک، با در نظر داشتن چشم انداز مشارکتی و طی فرایندی مشارکتی، بر اصلاح حاکمیت شهری، رشد اقتصاد محلی و کاهش مداوم و نظام مند فقر در نواحی شهری تاکید دارد»( توکلی نیا و شالی، 1394، 134). در راهبرد توسعه شهر آنچه خیلی کارا و موثر به نظر می رسد مشارکت شهروندان در کل این فرایند می باشد سعی براین است تا با برگزاری جلسات مشاوره و ارائه گزارش، از تجارب و دیدگاه های شهروندان بهره جسته و با آگاه ساختن آن ها از فرایند و نتایج کار، متضمن مشارکت بیشتر آنان می شود، بکار گیری این شیوه ازیک سو احساس تعلق و مالکیت بیشتر به شهروندان نسبت به توسعه شهرشان میدهد و از سو دیگر یک حاکمیت مسؤل، پاسخگو و آگاه را به بار می آورد(توکلی نیا و شالی، 1394). این یکی از راهکارهای برای جلوگیری از افزایش محلات حاشیه نشین می باشد.

      البته ذکر این نکته الزامی است که برای رسیدگی به مسئله حاشیه نشینی صرفا ایجاد مسکن نیست بلکه در کنار سرپناه حاشیه نشینان نیاز به مدرسه، جاده، مراکز بهداشتی، پارک عمومی و از همه مهمتر ضرورت به امنیت شغلی و اجتماعی دارند، به نظر می رسد که دولت انقلابی ایران درین راستا موفقیت چندان نداشته اند و هنوز تهیدستان و حاشیه نشینان در شهرهای بزرگ هستند که فاقد امنیت شغلی و امنیت اجتماعی می باشد.

نتیجه گیری

   پس ازین نوشتار نیتجه می گیریم که دولت ایران به منظور حمایت از حاشیه نشینان سیاست ها و برنامه های را در قالب طرح های آماده سازی، ایجاد شهرک های جدید، توانمندی و ساماندهی و سیاست تمرکززدایی در مقاطع زمانی و مکانی مختلف، طرح و اجرا نموده است ولی بنا بر تناقض و دوگانگی و قطعی بودن سیاست ها وطرح ها به ضمیمه فقدان استمرار و پویایی در آن ها باعث گردید تا مؤثریت قابل ملاحظه نداشته باشد. به همین جهت است که هنوز محلات حاشیه نشین و آلونک ها پا برجاست و سیر صعودی خویش را می پیمایند.

منابع و مآخذ

  1. بیات، آصف( بیتا). حاشیه نشینان و دولت: سیاست های پس کوچه ای در ایران. ترجمة سعید انوری نژاد. http://s9.picofile.com/file/8315918700/bayat_Squatters_and_the_State.pdf.html
  2.  بیات، آصف(1396). سیاست های خیابانی: جنبش تهی دستان در ایران. تر جمة سید اسدالله نبوی چاشمی. تهران: شیرازه.
  3. پیران، پرویز(آذر و دی 1373). آلونک نشینی در ایران: دیدگاههای نظریی، با نگاهی به شرایط ایران. علوم سیاسی: اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی. شماره 87 و 88، 96-101.
  4. توکلی نیا، جمیله و شالی، محمد(1394). امکان سنجی راهبرد توسعه شهر(CDS) در توانمند سازی و ساماندهی سکونتگاه های غیر رسمی منطقه یک کلانشهر تبریز. نشریه تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی. سال پانزدهم، شماره 36، 117- 138.
  5. شاه حسینی، پروانه(1392). بررسی سیر تحول اسکان غیر رسمی با تاکید بر ایران.تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها(سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی.
  6. نقدی، اسداله.(1392). حاشیه نشینی( تئوری ها ـ روش ها ـ مطالعات موردی).  تهران: انتشارات جامعه شناسان.

 

#صدای_انسان_کوچک_را_دوست_دارم!

#صدای_انسان_کوچک_را_دوست_دارم!

به نظر می‌رسد که صدای توده‌ها افزون بر این‌که صدای درد، رنج، قربانی، سکوت و تحمل است. پژواکی از واقعیت های ناب می‌باشد. زیرا این صداها بدون سانسور اند و در آن از دخل و تصرف خبری نیست. توده ها هر آنچه روایت می‌کنند و می گویند، صدای خودشان هستند. نه صدای اندیشمندی غربی و یا فیلسوف شرقی. صدای توده‌ها برخاسته از چشم دیدها، تجارب زیسته و نگرش‌های هستند که هر روز با آن درگیرند. توده‌ها در بیان واقعیت‌ها بی پروا و گستاخ اند؛ زیرا آنان نه ریا می‌کنند و نه تزویر. آن‌ها نه نگرانی از دست دادن قدرت و شهرت اند و نه هراسی از جایگاه و پایگاه دارند. آنچه در زندگی شان پدید می‌آید، بدون کدام آلودگی و رمز و راز دیگری روایت می‌نماید.
اگر وظیفه جامعه شناس به تعبیر پیترال برگر «افشاگری است» و یا به بیان زیمل بگویم« فهمیدن است. نه ستایش کردن شهر و نه لعنت فرستان به آن». پس می‌توان از دل همین کوچه ها و پس کوچه، سرک و بازار و از متن زندگی روزمره مردم عادی بسیاری از واقعیت‌های اجتماعی بیرون آورد و فهمید. با طنین آوای انسان های طرد شده، انگ خورده، فراموش شده، انسان‌های کوچک وکسانی‌که صدای شان خاموش مانده اند، می توان به افشاگری واقعیت‌ها پرداخت.
گاهی از اوقات ضرور نیست که برای فهم آنچه در تکاپوی آن هستیم. تنها به دنبال نظریات و دیدگاه مکاتب فرانکفورت، شیکاگو و... برویم. یا سراغ صداهای بزرگ را بگیریم؛ بلکه دور و بر خود را هم باید دید. شاید برخی از واقعیت‌ها در متن کوچه و خیابانی باشد که تو هر روز از آن رد می‌شوی و بر روی آن پا می‌گذاری؛ شاید سوژه تو در چهره انسان‌های باشد که تو هر روز می‌بینی ولی نادیده می‌گیری؛ و یا شاید آنچه را تو جستجو می‌نمایی در صدای انسان کوچک باشد که هر لحظه آن صدا را می‌شنوی ولی آن را کوچک می‌شماری.
خلاصه اینکه به عبارتی «الکسیویج» نویسنده رمان« جنگ چهره زنانه ندارد» "من همین صدای انسان کوچک را دوست دارم نه بزرگ را. زیرا صدای انسان کوچک بیان عریان واقعیت است".
پ.ن: یکی از شگفتی‌های متون جامعه شناسی این است که ذهن را سیال و منتقد بار می‌آورد. امشب متنی را در باره ارزش‌ها و نگرش‌های مردم در پیوند به توسعه اجتماعی می‌خواندم. یکبارگی ذهنم درگیر این مسئله شد.
گفتنی است که تصویر ذیل تصویری یک فردی فقیر و بیمار از ولایت بامیان می‌باشد. وی به علت بیماری آزاردهنده مورد طرد خانواده شان قرار گرفته است.